در تحلیل هائی که میخوانیم ، بیشتر دوستان اعتقاد دارند که سیاست های بکار گرفته شده توسط حکمرانان جمهوری اسلامی از دست پاچگی و روزمره گی بوده وکمتر درآن تعقل و برنامه ریزی دیده میشود. درحالیکه حکومت از بدو تاسیسس خود هزینه بسیاری برای ایجاد پایگاههای پژوهشی و استراتژیک کرده وشاید در آسیا بسان جمهوری اسلامی کشوری نداشته باشیم که در خصوص مراکز مطالعات استراتژیک هزینه کند. این مراکز از تحلیلگران زبده و با استفاده از تمامی امکانات نرمافزاری وسختافزاری وبرگزاری سمینارهای داخلی وخارجی وسود جستن از کارشناسان بینالمللی بهره میگیرد والبته از تمامی امکانات وهزینهها آن چیزی را که خود میخواهند ازان بهره برداری میکنند. در بسیاری از کشورها دفاتر آنها بزرگتر و با امکانات بسیار وسیعتر از سفارتهای خیلی از کشورهای دیگر است.
با مطالعه نظر و تحلیل هائی که استراتژیست های این مراکز در مجموعههای راهبردی به رهبری ارائه میدهند میتوان چرائی سیاستهای بهکار گرفته شده رهبران نظام را بخوبی حس کرد و درک اینکه چرا سیاست های تنشزا اینقدر مورد توجه است را بهتر فهمید.
با مطالعه نظر و تحلیل هائی که استراتژیست های این مراکز در مجموعههای راهبردی به رهبری ارائه میدهند میتوان چرائی سیاستهای بهکار گرفته شده رهبران نظام را بخوبی حس کرد و درک اینکه چرا سیاست های تنشزا اینقدر مورد توجه است را بهتر فهمید.
در زیر یکی ازمقالههای اقای دکتر دهشیار را که استراتژیست مرکزپژوهشکده تحقیقات استراتژیک راهبردی است را با هم میخوانیم ودیدگاه آن را نسبت به تعامل با غرب بخصوص آمریکا را بررسی میکنیم. مطالعات ایشان در خصوص شرق آسیا، چین وکره میباشد.
شایط در شبه جزیره کره به گونهای رغم خورده است که شکل گیری تعارضات و نا هماهنگیها کاملا انتظار پذیر و در شکل وسیعتر گریز ناپذیر میرسد.
رهبران این کشور در چهارچوب معادلات خود هر زمان که مقتضی بیابند به «دیپلماسی لبخند» متوصل میشوند، آزادی دو روزنامه نگار زن آمریکائی در آوریل ۲۰۰۹ و رها ساختن یک کارگر کره جنوبی را باید نمادهایی از این سیاست ذکر کرد. از سوی دیگر این کشور استعداد فزایندهای را برای گل الود ساختن آب به نمایش گذاشته است. کره شمالی با وجود آگاهی کامل به پی آمدهای منفی آن در ماه می سال ۲۰۰۹ اقدام به آزمایش دو بمب هستهای کرد، چرا که قبل از ان در اوایل سال یک موشک دور پرواز را که قادر به حمل سلاح هستهای بود مورد آزمایش قرارداده بود. تلاش کره شمالی براین قائده بود که به دولت آمریکا گوشزد کند که این کشور ظرفیت «رسیدن» بمب هستهای به خاک آمریکا یعنی به ایالات هاوائی را برخوردار است و ضرورت دارد که آمریکا در محاسبات خود درخصوص چگونگی برخورد با کره شمالی آسیب پذیری جغرافی خود را کاملا در کانون توجه قرار دهد. قطنامه ۱۸۷۴ که به دنبال آزمایش هستهای به تصویب شورای امنیت رسید برای کرهای ها کاملا قابل پیش بینی بود و لیکن چون آنان به نا کارآمدی چنین اقدامی در طول سالها آگاهی داشته اند آن را هزینهای قابل مدیریت و متناسب باسیاستهای خود یافتند.
«دیپلماسی برخورد» که کره شمالی به تناوب مورد استفاده قرار میدهد مانند «دیپلماسی لبخند» طرح اصلی سیاست و خط مشیهاست که استوار بر رهبری فردی بر تداوم حاکمیت نقش کلیدی و تعیین کننده در اختیار نهادهای نظامی در حیات بخشیدن به تمامی سیاستها اعطا کرده است. تنیدگی رهبری فردی و اقتدار دستگاههای نظامی سیاست گذاری در حیطه بین المللی را کاملا ماهیت بومی بخشیده، به عبارت دیگر ساختار قدرت در کره شمالی بقاء وتداوم را فراتر از ملاحظات و التزامات حاکم بر روابط بینالمللی قرار داده و موجودیت خود را محور اساسی وپایهای در قلمرو سیاست خارجی برگزیده است.
حمله به کشتی چئونان برای رهبری نظامی محرز میسازد که سیاست عدم مصالحه و ایستادگی در برابر آمریکا از اولویت بالائی برای رهبری سیاسی برخوردار است که این میتواند تحمیل کننده چراغ سبز نظامیان به ارتقاء مقام رهبری کیم چونگ اون در صورت کناره گیری پدر باشد. اقدام خشن از جذابیت فراوانی برخوردار است چرا که این کشور یک قدرت هستهای محسوب میشود واین قدرت فراوانی را درراستای هدف اصلی سیستم وحفظ حاکمیت بوجود می آورد.
گزینههای موجود در برابر آمریکا در مقابل اقدامات خصمانه وبحران برانگیز کره شمالی با توجه به واقعیت بسیار محدود است و گزینه نظامی برای کره شمالی عملا قابل اجرا نمیباشد. درصورت اقدام نظامی آمریکا این ظرفیت وجود دارد که کره شمالی با سلاح هستهای کره جنوبی را به بیابانی تبدیل کند و مناطق صنعتی و جمعیتی کره جنوبی را کاملا نابود سازد.درعین حال کره شمالی از این گزینه نیز برخوردار است که خاک امریکا را مورد آماج هستهای هر چند با خسارت محدود قرار دهد. هیچ یک ازاین توانمندی ها برای امریکا مطلوب نیست هر چند آمریکا از ظرفیت هستهای غیر قابل مقایسه و توان نابودی چالش ناپذیر در رابطه با کره شمالی برخوردار است اما جایگاه آمریکا و تعهدات این کشور حکم میکند که تحت هیچ شرایطی کره شمالی به اقدام هستهای متوسل نشود. نابودی هستهای کره شمالی هیچ امتیازی برای آمریکا کسب نمی کند در حالیکه هر اقدام هستهای کره شمالی بدون توجه به میزان خساراتی که وارد خواهد آورد پیامدهای استراتژیک وپرستیزی غیر قابل محاسبه رابرای آمریکا رغم خواهد زد.
این کشور هیچکونه کنترل وتاثیری به این معادلات ندارد واین خود سبب آسیبپذیری شدید این کشور شده است، ناتوانی آمریکا برای ایجاد هزینه در قبال حمله به کشتی چئونان وغرق آن برخاسته از همین واقعیت است. مشکل آمریکا این نیست که چه سیاستی در قبال اقدامات خصمانه کره شمالی اتخاذ کند بلکه معضل آمریکا این است که بربر هیچ گزینه مناسبی ندارد.
اینکه در مجموعه رهبری کسی به فکر بعد از آقای خامنهای نباشد درست نیست، مسلما یکی از دغدغههای نظام این است که پس از ایشان چه کسی اتوریته آن را دارد تا ارگانی که ساخته ولایت فقیه میباشد را بتواند اداره کند. مسلما فقط نیروهای نظامی هستند که میتوانند این مجموعه را هدایت کنند واین راهی بود که پس از ریاست جمهوری خاتمی پیش رفت وکلیه اختلافاتی که در این سال ها بین دیگران ورهبری تراشیدند در جهت تنگ تر کردن حلقه خودی ها بوده وواگذاری گام به گام حکومت بدست نظامیان پس از خامنهای. با سیاست «برخورد ولبخند»؛ اگر دقت کنیم هر بار قبل از پذیرش میز مذاکره اول اعلام میشود که در قسمتی از پالایش انرژی هستهای پیشرفت صورت گرفته ویا فاز جدیدی افتتاح میکنند وپس از آن آماده گفتگو هستند.
اگر به دیگر مقالات استراتژیتهای حکومت در خصوص کشورهای حوزه خلیج فارس توجه کنیم دقیقا همان گزینهای را که کره شمالی در کنار خود به نام کره جنوبی دارد کشورهای امارات قطر کویت برای حکومت اسلامی دارد چون معتقدند فقط آرامش وثبات میتواند باعث شود که این کشورها به حیات خود ادامه دهند وگرنه دچار چنان بحرانی میشوند که سالها طول میکشد که به حالت عادی بازگردند. والبته در گوشه کنار این کره خاکی برای خود پایگاه هائی درست کرده اند هرچند کم اثر ولی جهان در وضعیتی نیست که ریسک را بپذیرد.
در اینجا نقش مردم بارز میشود که این حکومت را فقط مردم داخل کشور میتوانند به چالش بکشند. متاسفانه انتخاب اخبار در اکثر روزنامهها وسایتهای اینترنتی به شکلی است که بشارت میدهد، منتظر باشید که دارند عرصه را بر جمهوری اسلامی تنگتر میکنند و همین روزها حمله نظامی هم صورت میگیرد وکار این رژیم به پایان میرسد ودقیقا این همان چیزی است که رژیم میخواهد تصور شود چون میدانند پاشنه اشیل حکومت فقط مردم ناراضی از حکومت هستند.
شایط در شبه جزیره کره به گونهای رغم خورده است که شکل گیری تعارضات و نا هماهنگیها کاملا انتظار پذیر و در شکل وسیعتر گریز ناپذیر میرسد.
رهبران این کشور در چهارچوب معادلات خود هر زمان که مقتضی بیابند به «دیپلماسی لبخند» متوصل میشوند، آزادی دو روزنامه نگار زن آمریکائی در آوریل ۲۰۰۹ و رها ساختن یک کارگر کره جنوبی را باید نمادهایی از این سیاست ذکر کرد. از سوی دیگر این کشور استعداد فزایندهای را برای گل الود ساختن آب به نمایش گذاشته است. کره شمالی با وجود آگاهی کامل به پی آمدهای منفی آن در ماه می سال ۲۰۰۹ اقدام به آزمایش دو بمب هستهای کرد، چرا که قبل از ان در اوایل سال یک موشک دور پرواز را که قادر به حمل سلاح هستهای بود مورد آزمایش قرارداده بود. تلاش کره شمالی براین قائده بود که به دولت آمریکا گوشزد کند که این کشور ظرفیت «رسیدن» بمب هستهای به خاک آمریکا یعنی به ایالات هاوائی را برخوردار است و ضرورت دارد که آمریکا در محاسبات خود درخصوص چگونگی برخورد با کره شمالی آسیب پذیری جغرافی خود را کاملا در کانون توجه قرار دهد. قطنامه ۱۸۷۴ که به دنبال آزمایش هستهای به تصویب شورای امنیت رسید برای کرهای ها کاملا قابل پیش بینی بود و لیکن چون آنان به نا کارآمدی چنین اقدامی در طول سالها آگاهی داشته اند آن را هزینهای قابل مدیریت و متناسب باسیاستهای خود یافتند.
«دیپلماسی برخورد» که کره شمالی به تناوب مورد استفاده قرار میدهد مانند «دیپلماسی لبخند» طرح اصلی سیاست و خط مشیهاست که استوار بر رهبری فردی بر تداوم حاکمیت نقش کلیدی و تعیین کننده در اختیار نهادهای نظامی در حیات بخشیدن به تمامی سیاستها اعطا کرده است. تنیدگی رهبری فردی و اقتدار دستگاههای نظامی سیاست گذاری در حیطه بین المللی را کاملا ماهیت بومی بخشیده، به عبارت دیگر ساختار قدرت در کره شمالی بقاء وتداوم را فراتر از ملاحظات و التزامات حاکم بر روابط بینالمللی قرار داده و موجودیت خود را محور اساسی وپایهای در قلمرو سیاست خارجی برگزیده است.
حمله به کشتی چئونان برای رهبری نظامی محرز میسازد که سیاست عدم مصالحه و ایستادگی در برابر آمریکا از اولویت بالائی برای رهبری سیاسی برخوردار است که این میتواند تحمیل کننده چراغ سبز نظامیان به ارتقاء مقام رهبری کیم چونگ اون در صورت کناره گیری پدر باشد. اقدام خشن از جذابیت فراوانی برخوردار است چرا که این کشور یک قدرت هستهای محسوب میشود واین قدرت فراوانی را درراستای هدف اصلی سیستم وحفظ حاکمیت بوجود می آورد.
گزینههای موجود در برابر آمریکا در مقابل اقدامات خصمانه وبحران برانگیز کره شمالی با توجه به واقعیت بسیار محدود است و گزینه نظامی برای کره شمالی عملا قابل اجرا نمیباشد. درصورت اقدام نظامی آمریکا این ظرفیت وجود دارد که کره شمالی با سلاح هستهای کره جنوبی را به بیابانی تبدیل کند و مناطق صنعتی و جمعیتی کره جنوبی را کاملا نابود سازد.درعین حال کره شمالی از این گزینه نیز برخوردار است که خاک امریکا را مورد آماج هستهای هر چند با خسارت محدود قرار دهد. هیچ یک ازاین توانمندی ها برای امریکا مطلوب نیست هر چند آمریکا از ظرفیت هستهای غیر قابل مقایسه و توان نابودی چالش ناپذیر در رابطه با کره شمالی برخوردار است اما جایگاه آمریکا و تعهدات این کشور حکم میکند که تحت هیچ شرایطی کره شمالی به اقدام هستهای متوسل نشود. نابودی هستهای کره شمالی هیچ امتیازی برای آمریکا کسب نمی کند در حالیکه هر اقدام هستهای کره شمالی بدون توجه به میزان خساراتی که وارد خواهد آورد پیامدهای استراتژیک وپرستیزی غیر قابل محاسبه رابرای آمریکا رغم خواهد زد.
این کشور هیچکونه کنترل وتاثیری به این معادلات ندارد واین خود سبب آسیبپذیری شدید این کشور شده است، ناتوانی آمریکا برای ایجاد هزینه در قبال حمله به کشتی چئونان وغرق آن برخاسته از همین واقعیت است. مشکل آمریکا این نیست که چه سیاستی در قبال اقدامات خصمانه کره شمالی اتخاذ کند بلکه معضل آمریکا این است که بربر هیچ گزینه مناسبی ندارد.
اینکه در مجموعه رهبری کسی به فکر بعد از آقای خامنهای نباشد درست نیست، مسلما یکی از دغدغههای نظام این است که پس از ایشان چه کسی اتوریته آن را دارد تا ارگانی که ساخته ولایت فقیه میباشد را بتواند اداره کند. مسلما فقط نیروهای نظامی هستند که میتوانند این مجموعه را هدایت کنند واین راهی بود که پس از ریاست جمهوری خاتمی پیش رفت وکلیه اختلافاتی که در این سال ها بین دیگران ورهبری تراشیدند در جهت تنگ تر کردن حلقه خودی ها بوده وواگذاری گام به گام حکومت بدست نظامیان پس از خامنهای. با سیاست «برخورد ولبخند»؛ اگر دقت کنیم هر بار قبل از پذیرش میز مذاکره اول اعلام میشود که در قسمتی از پالایش انرژی هستهای پیشرفت صورت گرفته ویا فاز جدیدی افتتاح میکنند وپس از آن آماده گفتگو هستند.
اگر به دیگر مقالات استراتژیتهای حکومت در خصوص کشورهای حوزه خلیج فارس توجه کنیم دقیقا همان گزینهای را که کره شمالی در کنار خود به نام کره جنوبی دارد کشورهای امارات قطر کویت برای حکومت اسلامی دارد چون معتقدند فقط آرامش وثبات میتواند باعث شود که این کشورها به حیات خود ادامه دهند وگرنه دچار چنان بحرانی میشوند که سالها طول میکشد که به حالت عادی بازگردند. والبته در گوشه کنار این کره خاکی برای خود پایگاه هائی درست کرده اند هرچند کم اثر ولی جهان در وضعیتی نیست که ریسک را بپذیرد.
در اینجا نقش مردم بارز میشود که این حکومت را فقط مردم داخل کشور میتوانند به چالش بکشند. متاسفانه انتخاب اخبار در اکثر روزنامهها وسایتهای اینترنتی به شکلی است که بشارت میدهد، منتظر باشید که دارند عرصه را بر جمهوری اسلامی تنگتر میکنند و همین روزها حمله نظامی هم صورت میگیرد وکار این رژیم به پایان میرسد ودقیقا این همان چیزی است که رژیم میخواهد تصور شود چون میدانند پاشنه اشیل حکومت فقط مردم ناراضی از حکومت هستند.
خودنویس
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر