۱۳۹۰ دی ۲۰, سه‌شنبه

ای امام خامنه‌ای، شما جبارید!


imageقبل و بعد از اپی لاسیون
حالا که بازار نامه‌نگاری داغ است، این رفیق ما از طریق مهمان خودنویس این نامه را داده به خود عظما که من بخش‌هایی از آن را می آورم. اصل نامه در سایت شهناز دات من اپی لاسیون هستم دات آی آر آمده است.
مقام گنده‌ی رهبری (دامه البرکاته)

با سلام و احترام خدمت شما رهبر گرانقدر و فرزانه ی سابق و فتانه‌ی فعلی

بنده را به یاد دارید؟ ندارید؟ آن روز که با پدر گرانسنگ خود جهت بیعت و دستبوسی و البته کسب سهمیه در دانشگاه خدمت رسیده بودم رابه خاطر ندارید؟ پدرِ پدرسوخته‌ی گرانسنگ من فرمودند که پدرشان (یعنی پدر بزرگِ پدرسوخته ی من) با پدر شما هر شب بر سر یک منقل، ببخشید محفل، ادعیه و مفاتیح «مرضیه و دلکش» را قرائت می‌کردند. ظاهرا صبح ها هم سرگردان بر مزار رفتگان چند کلمه ایی عربی بلغور می‌کردند تا کسب حلالی هم داشته باشند و غیره! شما به کوچه ی سید علی زدید و بعد پدر گرانسنگ بنده هم در گوش شما نجوا معروض داشتند که «اون خانومه که پدر شما و پدر من آره و اینا...» بگذریم، به جا آوردید؟!

بنده پیش از این از مریدان حضرت شما بودم؛ ریشی و یقه آخوندی و تشکیلاتی. صفحاتی سیاه کردم در باب نیابت برحق شما از جانب خداوند و وبلاگ ها نوشتم (در ضمیمه آدرس آنها تقدیم شده است) – آی حقوق می‌گرفتم، آی مفت می‌خوردیم – ای امام خامنه‌ای، ای نایب برحق امام زمان و نماینده ی خود خدا در زمین. اما الان که مد شده است و یک بوهای ناجوری هم از برخی اماکن می‌آید و امکان دارد که بساطمان کلا جمع و جور شود و خدا رو چه دیدی کسانی بر سرکار بیایند که نباید، همون پدر بزرگوارم که شرح پدر بزرگوارش (یا همون پدربزرگ من) آمد، فرمودند که نامه ایی بپراکن (فعل امر پراکندن) در حکم یک «اُپی لاسیون» بود... «ایزولاسیون» بود... همون!! «از اوناسیون». میگن ظاهرا بعدا نان دارد، من که نمی دانم... پدر گرانسنگم می‌گوید... خودش زمان شاه خدا بیامرز هم تو همین مایه کار کرده بود. کلی مجیز می‌گفت و یه دفعه یه شبه از این رو به اون رو و از این حرفا. بعدش هم که کلی حال کرد در جمهوری امام خمینی راحل زمانه. بعد هم اگر اتفاقی افتاد و خدایی نکرده مثل این اخبار بیست و سی که «مبارک» رو محاکمه کردند، ما هم می‌گوییم که ما فهمیدیم، به عظما گفتیم، اون گوش نکرد! کسی هم بعدش نمی پرسد که کجا و چه زمانی ندامت نامه، اشتباه نامه و یا دو خط غلط کردن و شکر میل کردن نوشته ام. کسی هم نمی پرسد که این 2 تن گوشت که مفت مفت چسبیده به این استخوان های نحیف را از کدام مالی برده ام و چرا آبش نکرده ام. بعد هم خدا بزرگ است... خداوند همیشه با مومنان بوده است.

برویم سر اصل ماجرا

اولا، ضمن احترام به روح پرفتوح امام راحل خمینی بت شکن (صلوات بلند برفست!!)، شما آدم جباری هستید! ای سلطان امام خامنه‌ای، ما گرچه در خانواده به ولایت مطلقه‌ی فقیه و قانون اساسی اسلامی  و بعدش ایرانی معتقدیم و تا پای جان برای آن دو سیره ی امام زمان ایستاده ایم، اما در عمل به آیه بود یا حدیث درست یادم نمی آید، همونی که میگه «اذا جاء نصرالله والقسط بالشهداالله و الله الکافرون المؤمنات و السلام الخوشکلان» برای شما می‌نویسم تا درس عبرتی در تاریخ شود. خدا را هم چه دیدی، اگر دیدیم در اینور و اونور گل کرد، یک دم برایتان می‌نویسیم تا جزء سران «قُپی لاسیون» شویم. پدر بزرگوار و گرانسنگم که شرحش رفت، گفته که نگران نباش، فعلا آمریکا، انگلیس و فرانسه پناهندگی میدن، همچین مثل باقلوا، برات یه دونه می‌خرم. چون قبلا هم در حوضه من «کهریزکی» شدم، جاش مونده، مشکلی نیست. مستندات اماده‌ی ارائه به دادگاه صالحه برای اخذ پناهندگی موجود است!

ثانیا، مرگ بر آمریکا! که به گفته ی آن راحل جانسوخته در شعارهایمان از قلم نیافتد و تبریک به مناسبت ساقط کردن «پِهِنِ پادَری» دشمن قسم خورده ی مردم مظلوم و مسلمان فلسطین بالاخص نوار محروم غزه که در سال جدید میلادی در بازار موسیقی خواهد آمد و میگن مثل این «عادله» خانم که عملش کردن ها، مثل اون در سال  ۲۰۱۱ اول شده بود. این را گفتم که ثابت کنم من به هیچ ایادی شرق و غرب خارج از کشور وابسته نیستم حتی اگر به من در کشورهای جهان خوار ویزا بدهند و مفت با پول های همان پدرگرانسنگ که از شیر مادر حتما حلال تر است، «گل چرخ» بزنم. این موضوع «اپی لاسیون» هم موضوع خانوادگی (یا همون خارمادری) نظام است و به عوام الله هیچ ارتباطی نداره.

بله... معروض می‌داشتم که «ما» ملت ایران همواره بیش از ۳۰ سال است که از شما رهبر فرزانه ی سابق خواسته بودیم که به رعیت خود همچون علی ای همای رحمت  و خال زن یهودی، رحم و مروت داشته باشید. این سپاهیان و بسیجیان خود را برای یقه کشی به جان نوامیس مردم (که ما خودمان پیش از مشرف شدن به خوارج، مخ چندتا را همزمان می‌زدیم توی دربند، هنگام شاتوت خوری) نفرستید. «اون» ملت ایران، اصلا مرگ بر شما!! اما «من» شما را به تقوا و رعایت انصاف در حق رعیت بدبخت عقب مانده، اگر صلاح دانستید خواهش می‌کنم بفرمائید.

همین خود من وقتی که سوار بر موتور گازی در خدمت مدرسه ی عشق (یا همان بسیج فعلی) تکچرخ می‌زدم، کلی پاچه خواری کردم تا هوندا 125 ایرانی در حساب انصار پدر بزرگوارم (که شرحش رفت) برنده ام کردند. همان بزرگوار یه آشنایی به شما دادن (اون خانومه...) و من هم به حق در دانشگاه در رشته ی «چیز پروری بالینی» موفق به اخذ دانشنامه‌ی فوقش دیپلم شدم و بعد که رئیس سازمان «چیز» شدم، مدرکم دکترا شد و تقدیرنامه از محضر مبارک گرفتم.

القصه و الغرض

می گفتم... در همان بسیج محله بودیم که با رمز یا زهرا دست هرکسی که در میدان هفت حوض با آستین کوتاه می‌چرخید را بقیه رنگ می‌زدند و من هم هی تلاش می‌کردم جلویشان را بگیرم!  میگی نه؟! از حاجی بخشی بپرس. این نوامیس مردم هم عجب چیزایی بودن... هرکی خوشگلتر بود را می‌بردیم همون پهلو، توی اون کوچه که درب زنانه مسجد نارمک است، مورد ارشاد قرار می‌دادیم چون هم منافق بودند و هم متبرج!

بعدها که همان پدر گرانسنگم را بیکار کردند و در خانه نشست، مرا ارشاد کرد. من تازه الان که خوب فکر می‌کنم، مثل اینکه شما جبارید! ضمن اینکه از هر پیاده رویی که سلطنت طلب ها و این ولیعهد ملعون با اون کراوات خوشگلش راه می‌رود، «ما» مردم همیشه در صحنه و سلحشور ایران و ضد پادشاه و جمهوری خواه، نه تنها رد نمی شیم که «من خودم» می‌زنم لهشون می‌کنم، ای رهبر آماده، فتانه ایی، فتانه!

دانشگاه.... دانشگاه رو بگو!! چقدر ملت رو اوسگول (یا همون ضایع) کردیم توی این انجمن اسلامی. چقدر دانشجو کتک زدند و من هم هی جلویشان را می‌گرفتم و فوقش این بود که تماشا می‌کردم. اون پسره که موهای بلند و چشم آبی داشت رو همه ی دخترها نگاهش می‌کردن. همچین اونا «زدن» دهنشو «من» فرزانه کردم که که فتانه شد رفت! الان می‌گن اگر بنویسم زیر نامه های دسته جمعی که من در انجمن اسلامی بودم، کلاس داره چون الان «اپی لاسیون» مدل انجمن اسلامی فاز میده. چون من هم دارم در حد خودم با این نامه ها به شما ضربه می‌زنم، زحمت می‌کشم و باید همه دولا شن من سوار شم مثل 30 سال گذشته. پس شما جبارید!! ای جانم فدای روح الله!!

این بود نامه‌ی اول من به شما ای عظماترین اعظم و اختر و شهلای تاریخ. ای جبار القاسمین، ای قشنگتر از پریا، تنها تو کوچه نریا!

در نامه‌ی بعدی قصد دارم تا طومار شما و سپاهیان مزدور شما را مانند همین نامه‌ی اول به صورت «نمودار سه بعدی» ترسیم نمایم، تا از این به بعد وقتی رئیس دفترت رو فرستادم خواستگاری دخترت، دختر معصوم را برای حداد عادل «قُر» نزنه.

صدق الله العلی است عظما... مرگ بر آمریکا، مرگ بر اسرائیل... بسیجی می‌رزمد، کارتر می‌لرزد.
 خودنویس

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر